شعر 2
- شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ب.ظ
بعضى وقتا
دلت میخواد بخندى نمیتونى
دلت میخواد گریه کنى نمیتونى
دلت میخواد ساکت باشى نمیتونى
دلت میخواد داد بزنى نمیتونى
دلت میخواد دوست باشى نمیتونى
دلت میخواد دشمن باشى نمیتونى
دلت میخواد فکر کنى نمیتونى
دلت میخواد بى تفاوت باشى نمیتونى
دلت میخواد برى نمیتونى
دلت میخواد بمونى نمیتونى
دلت میخواد به یاد بیارى نمیتونى
دلت میخواد فراموش کنى نمیتونى
دلت میخواد زندگى کنى نمیتونى
دلت میخواد بمیرى نمیتونى
بعدش هى بهت میگن درست میشه
درست میشه
درست میشه
درست میشه
درست میشه
اما خودت خوب میدونی هیچی درست نمیشه
خسته میشی
داغون میشی
بعدش میگی هیچی نمیخوام به جز این آخری
بمیرى...
تمام.
دلت میخواد بخندى نمیتونى
دلت میخواد گریه کنى نمیتونى
دلت میخواد ساکت باشى نمیتونى
دلت میخواد داد بزنى نمیتونى
دلت میخواد دوست باشى نمیتونى
دلت میخواد دشمن باشى نمیتونى
دلت میخواد فکر کنى نمیتونى
دلت میخواد بى تفاوت باشى نمیتونى
دلت میخواد برى نمیتونى
دلت میخواد بمونى نمیتونى
دلت میخواد به یاد بیارى نمیتونى
دلت میخواد فراموش کنى نمیتونى
دلت میخواد زندگى کنى نمیتونى
دلت میخواد بمیرى نمیتونى
بعدش هى بهت میگن درست میشه
درست میشه
درست میشه
درست میشه
درست میشه
اما خودت خوب میدونی هیچی درست نمیشه
خسته میشی
داغون میشی
بعدش میگی هیچی نمیخوام به جز این آخری
بمیرى...
تمام.
- ۹۵/۰۱/۰۷